۱۳۹۳/۸/۳

نامه ای برای ریحانه



سلام ریحانه،

امروز، پدری برایت این نامه را می نویسد که همه تلاش خود را در زندگی برای به تحقق رسیدن آرزوهای دخترانش بکار بسته است، همانطور که مادر و پدرت برای تو همه تلاششان را کردند تا تو به آرزوهایت برسی.

چند سال پیش وقتی خبر دستگیریت را شنیدم، جویای دلیل آن شدم. مدعی شده بودی که دست مردی از جنس « اطلاعات جمهوری اسلامی » بر حرمت تو تعرض کرده بود و تو برای دفاع از خود ناخواسته او را به قتل رسانده بودی. باور این داستان را به زمان سپردیم.

ریحانه،

سال هایی که جوانی خود را در پشت میله های زندان گذراندی، بزرگ شدنت را شاهد بودیم. همه این سال ها از ادعای خود عقب نشینی نکردی و رفتن را بر ماندن ترجیح دادی. انگشت شمار هستند کسانی که برای فرار از مرگ از ادعا و حیثیت خود گذشت نکنند.

بامداد امروز تو در سرزمینی که « ناعدالتی حاکمانش » در لابلای جامعه اش بوی تعفن گرفته است، « عدالت » را برگزار کردی. درود بر تو و بر کرامت زنانه ات که مانند سرو به آسمان پرواز کردی.

آخرین پیامت را از زندان شنیدم، تو قصه زندگی را به زیبایی تعریف کردی « مرگ پایان زندگی نیست »، «در راه خلقِ یک ارزش باید ایستاد، حتی اگر بمیری»



قتل تو ریحانه، لکه ننگ دیگری بر چهره نظام جمهوری اسلامی که فرهنگ قصاص و انتقامجویی را در جامعه ترویج می دهد، بجای گذاشت.

برای شعله پاکروان، مادر بزرگوارت که همچنان نگران تب بدنت بود، شکیبایی را آرزومندم.



مادر و پدرت به وجود تو همواره افتخار خواهند کرد و همه مامردم ایران به یادت شمعی روشن می کنیم و یادت را در خاطره ها جاودان می کنیم. از همه هم میهنانم که برای اجرای «بخشش» همه توان خود را بکار بستند قدردانی می کنم و ریحانه همیشه در قلب هایمان زنده خواهد ماند.


رضا پهلوی