«موسوی و کروبی آزادند و به زندگی روزمره مشغولند و اینکه او در کار قوه قضاییه دخالت نمیکند و قضات مستقل هستند».
هر چند با دیدن و شنیدن این مصاحبه و همچنین سخنانش در مجمع عمومی سازمان ملل تعجبی نکردم، اما بار دیگر عمیقا متاسف شدم، برای سرزمینمان ایران، مهد فرهنگ و تمدن باستانی، سرزمین مهرورزی، سرزمینی که « پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک» سرلوحه زندگی مردمانش بوده است. ولی اینک، کشورمان به منجلابی کشیده شده که فردی به عنوان رییس جمهور ایران در یک مجمع بین المللی حاضر می شود و با سخنانش، تخم نفرت و کینه توزی را در جهان می پراکند.
از میان 192 کشور عضو سازمان ملل، ایران تنها کشوری است که در این نهاد بین المللی با دو سمبل متفاوت جلوه می کند: یکی، منشور حقوق بشر کوروش و شعر سعدی (بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند) و از طرف دیگر مشاهده صحنه سالن خالی از نمایندگان دیگر کشورها، به هنگام سخنرانی نماینده حکومت اسلامی. آیا این واقعیتی غم انگیز و تاسف بار نیست؟
این موضوع جنبه دیگری نیز دارد، چون یاد داستان پسر بچه ایی افتادم که به جای نی زدن برای گله اش، از سر بیکاری و برای خوشگذرانی به دروغ فریاد «گرگ! گرگ!» سر میداد تا مردم ده را آزار دهد. بله، این داستان تکراری همان ماجرای «چوپان دروغگو» قصه های کودکی ماست. نتیجه اخلاقی داستان چوپان دروغگو در این است که او فکر می کند با دروغگویی، از یکسو ایرانیان و از سویی دیگر جهانیان باورش میکنند، ولیکن مردم ایران هوشیار هستند و می دانند که ریشه این دروغ بافی ها فراتر از نمایش های ساختگی است و تنها خود و نظام تمامیت خواهش را بی اعتبار می کند. امید که آخر این داستان را با دقت بخواند و یا به سرنوشت یک یک دیکتاتورها نگاهی بیاندازد و شاید که پندی بگیرد.
آقایان موسوی و کروبی، دو نامزد انتخاباتی که با تایید صلاحیت از شورای نگهبان در آخرین انتخابات ریاست جمهوری در ایران شرکت کردند، و معترض به نتیجه انتخابات بودند، به همراه همسرانشان چند ماهی است که عملا گروگان گرفته شده اند و اطلاعی از وضعیت آنها در دست نیست. اقدامات رژیم در قطع ارتباط آنها با نزدیکان و بویژه فرزندانشان و انتشار اخبار دروغ و صحنه سازی ها، همه نشانه های ترس و وحشت این حکومت است. وقتی آقای موسوی به هموطنانش توسط دخترش پیشنهاد کرد تا برای تشریح وضعی که در آن بسر می برند، کتاب "گزارش یک آدم ربایی" نوشته گابریل گارسیا مارکز را مطالعه کنند، من نیز تحت تاثیر این جمله معروف قرار گرفتم:
«آنچه در آن سال ها در کلمبیا اتفاق افتاد، فوران آتش جهنم است که باید در انتظار پایانش بود... »
در این راستا، از هم میهنان آزاده ام بار دیگر می خواهم که برای آزدی نه تنها میر
حسین موسوی، مهدی کروبی و همسرانشان، بلکه آزادی بدون قید و شرط تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی در ایران در این راه با اتحاد وسیع تری تلاش کنند.
«خداوند کشور را از دشمن، خشکسالی و دروغ محفوظ دارد»